دنیای سرگرمی

فقط چند دقیقه برای داشتن سرگرمی وقت بگذاریم


سخن آخر رفقا!

 یه روز یه ترکه تفنگ دستش می گیره میاد به پایتخت تا کشور رو از استبداد نجات بده به خاطر من و تو، اسمش ستارخان بود.
یه روز یه لره با لشکر کمی که داشت رفت به جنگ اسکندر وقتی همه سربازاش کشته شدند باز هم تک نفره جنگید تا برای ایران بمیرد، اسمش آریو برزن بود.
یه روز یه رشتی به خاطر غیرتش به وطن با دوستاش رفت به جنگ شوروی تا به ناموس من و تو توهین نشه، اسمش میرزا کوچک خان جنگلی بود.
یه روز یه اصفهانی دید پرتغالی ها دارن تو کشورش قلعه میسازند رفت با هاشون جنگید تا ذره ای از خاک ایران کم نشه، اسمش شاه عباس اول بود.
یه روز یه قزوینی دید عراق به خاک کشور وارد شده به خاطر این که به من و تو سخت نگزره رفت به جنگ و کشته شد، اسمش عباس بابایی بود .
بعد ما ... 
پس کی میخوایم ایرانو از حرفای دشمنانمون مبرا کنیم ... آخه کی ... آیا وقتش نرسیده به خودمون بیایم ؟ !!

لطفا برای حمایت از ما شارژ خود را از طریق بنر زیر تهیه کنید
نويسنده: محمدرضا قربانی | تاريخ: یک شنبه 3 دی 1391برچسب:سخن آخر رفقا!, | موضوع: <-CategoryName-> |